مجتمع فرهنگی هنری بنفشه

کتاب شازده احتجاب

شازده احتجاب توی همان صندلی راحتش فرو رفته بود و پیشانی داغش را روی دو ستون دستش گذاشته بود و سرفه میکرد. یکبار کلفتش و یکبار زنش آمدند بالا. فخری در را تا نیمه باز کرد، اما تا خواست کلید برق را بزند صدای پا کوبیدن شازده را شنید و دوید پایین. فخرالنسا هم آمد و باز شازده پا به زمین کوبید.

سرشب که شازده پیچیده بود توی کوچه، در سایه روشن زیر درختها، صندلی چرخدار را دیده بود و مراد را که همان طور پیر و مچاله توی آن لم داده بود و بعد زن را که فقط یک چشمش از گوشه چادر نماز پیدا بود.

_سلام.

_زن گفت: سلام.

_مراد، باز که پیدات شد؟ مگر صد دفعه نگفتم ...؟

_خوب، شازده جون، امواراتم اصلاح نمیشه ، وقتی دیدم شام شب نداریم، گفتم:((حسنی، صندلی را بیار، بلکه کرم شازده کاری بکنه.) 

0 از

5

  • ارزش خرید :
  • طراحی و زیبایی :
  • کیفیت چاپ :
  • محتوا :

شما هم می‌توانید در مورد این کالا نظر بدهید.

برای ثبت نظر، لازم است ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.

محصولات مرتبط
5% مسئله‎-اسپینوزا-جلد-سخت
مسئله‎ اسپینوزا جلد سخت
290,000 275,500
5% بهتر-زيستن-..-5-روزه-لاغر-شويم
5 روزه لاغر شویم
125,000 118,750
5% چايت-را-من-شيرين-مي-كنم-(شميز،رقعي،كتابستان-معرفت)
چایت را من شیرین می کنم
115,000 109,250
5% شوفار-(شميز،رقعي،بركه-خورشيد)
شوفار
20,000 19,000
5% مروارید
مروارید