حتمالاً خوشحال خواهید شد که بدانید عمدهی جوانانِ حاضر در این اردو روز به روز مهربانتر یا همدلتر میشوند، بهویژه وقتی سعی نمیکنند خود را در دار و دستههایی جا بزنند که در پی جلبِ محبوبیت یا شهرتی مشکوکاند. از صمیمِ قلبِ پُرتلاطمم خدا را شکر میکنم که فقط معدودی از پسرهایی که با آنها برخورد کردهایم بچههاییاند که دور از دوستانِ نزدیک و صمیمیشان آدمهایی شریف و نازنین به حساب نمیآیند. متأسفانه اینجا هم مثلِ هر جای دیگری در این کرهی خاکی رقّتانگیز، «تقلید» کلمهی کلیدی و «کسبِ اعتبار» بالاترین جاهطلبیست. البته کارِ من نیست که نگرانِ وضعیتِ کلّی اردو باشم؛ ولی خُب من که از فولاد ساخته نشدهام. فقط معدودی از این پسرهای درخشان، سالم و گاه بسیار خوشچهره به بلوغِ فکری خواهند رسید. عقیدهی قلبی و در عین حال سوزناک من این است که بخشِ عمدهشان صرفاً پیر خواهند شد. آیا این تصویریست که آدم باید در درونِ خود تحمل کند؟ حال آنکه این تصویر میتواند قلبِ آدم را ریشریش کند. مشاورانی که در اردو داریم، فقط لقبِ مشاور دارند. چنین به نظر میآید که بیشترشان از گهواره تا لبِ گور را با غروری بیهوده و طغیانآمیز علیهِ هرآنچه در این جهان و حتّا ماورای آن هست سپری خواهند کرد. خُب، تردیدی ندارم که این ادعایی خشن و بیرحمانه است. امّا هنوز جای ابرازِ خشونتِ بیشتری دارد! شما فکر میکنید من جوانِ خوشقلبیام، مگر غیر از این است؟ امّا خداوند تگرگ و سنگهای درشت بر سرم فرو ببارد اگر چنین باشم. نیستم. حتّا یک روز هم نیست که وقتی با بیاعتناییهای سرد و حرفهای احمقانهی صادرشده از دهانِ این مشاوران روبهرو میشوم، مخفیانه آرزو نکنم کاش یک بیلِ خوشدست یا یک چماقِ کتوکلفت داشتم و با آن میکوبیدم توی سرشان و اوضاعِ اردو را از آنچه هست بهتر میکردم! امیدم این است که اگر این نوجوانانِ حاضر در اردو خودشان اینقدر قابلِترحم و دستوپاچُلُفتی نبودند، حتماً تا این حد بیرحم نمیبودم. شاید متأثرکنندهتر از همهی بچههای دور و بَرِ من، این گریفیث هامِرِِسمیت باشد. آه، که چه بچهی متأثرکنندهایست! فقط ذکرِ نامش کافیست که اگر احساساتم را بهنحوی معقول مهار نکنم، آن مایعِ آشنا را به چشمم بیاورد.
5
شما هم میتوانید در مورد این کالا نظر بدهید.
برای ثبت نظر، لازم است ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.