حضورت چنان پررنگ بود که حتی در میان شلوغیها گم نمیشد؛ سایهات بر همهچیز میافتاد، گویی نور خود را داشتی. دو سه هفته پیش، خوابی روشن دیده بودی؛ ستارهها در آینههای دریا میرقصیدند. پا بر آینهها نهادی، آینه به آینه پیش رفتی تا جزیرهای نامکشوف و بکر، مقدس؛ جایی که همهچیز از روشنی بود. درختانی سبزِ درخشان، گیاهانی زردِ تابان. فرشتهای با لیوانی از بادهی مقدس و تکهنانی از نانهای بهشت از تو پذیرایی کرد و سپس، آرام، به سوی دنیای بیداری بازگرداندت.
«ستارهها در آینههای دریا میرقصیدند. پا بر آینه گذاشتم، آینهای دیگر پدیدار شد. جلو رفتم، جزیرهای از نور؛ سبز و زرد، مقدس و بینام. فرشته گفت: بنوش، بخور، بمان؛ اما بیداری، منتظر است.»
| نویسنده | رسول یونان |
|---|---|
| ناشر | ثالث |
| سال انتشار | 1400 |
| تعداد صفحه | 96 |
| قطع | رقعی |
| شابک | 9786004057233 |
| نوع جلد | نرم |
هنوز هیچ نظری برای این محصول ثبت نشده است.