شرکت

رمان «شرکت»، نوشته‌ی جان گریشام، که در سال 1991 منتشر شد، یک تریلر حقوقی مهیج است که خواننده را به دل جهانی از طمع، فریب و خطرهای پنهان می‌برد. میچ مک‌دیر، وکیلی جوان و جاه‌طلب، با امضای قراردادی با یک شرکت حقوقی معتبر در ممفیس، گمان می‌کند که سرانجام همراه با همسرش، اَبی، به زندگی رؤیایی‌اش دست یافته است. شرکت با سخاوت ظاهری‌اش، خودرویی در اختیار او می‌گذارد، بدهی‌های دانشگاهی‌اش را تسویه می‌کند، وامی کم‌بهره به او اعطا می‌کند و حتی دکوراتوری برای خانه‌ی جدیدشان ترتیب می‌دهد. اما هشداری که برادر زندانی‌اش، ری، به او داده، در ذهنش طنین‌انداز است: «هیچ چیز رایگان نیست.» هنگامی که پلیس فدرال تحقیقاتش را درباره‌ی فعالیت‌های پنهان شرکت آغاز می‌کند، میچ درمی‌یابد که این ظاهر فریبنده، نقابی برای رازهایی تاریک است. او حالا در تنگنایی هولناک گرفتار شده است؛ جایی که برای بقا باید میان وفاداری به شرکت و همکاری با مأموران فدرال، انتخابی دشوار کند، در حالی که هر تصمیم می‌تواند به بهای جانش تمام شود.

گریشام با قلمی تیز و پرتعلیق، داستانی از حرص، قدرت و مبارزه‌ی یک مرد جوان برای حفظ جان و اخلاقیاتش در برابر سیستمی فاسد روایت می‌کند. «شرکت» نه‌تنها روایتی نفس‌گیر از پیچ‌وخم‌های حقوقی، بلکه کاوشی عمیق در مرزهای وفاداری، اعتماد و هزینه‌ی سنگین حقیقت است.

«میچ در دفتر مجللش ایستاده بود، به اسناد روی میز خیره شد و صدای تپش قلبش را می‌شنید. کاغذها بی‌صدا بودند، اما رازهایشان فریاد می‌زدند. «اگه حقیقتو بگم، همه‌چیزو از دست می‌دم،» زیر لب زمزمه کرد، در حالی که سایه‌ی شرکت مثل هیولایی نامرئی پشت سرش نفس می‌کشید.»