مادری که عاشق فرزندان خود است و به جهان بیرون هیچ اعتمادی ندارد... ورونیک اولمی در کتاب کنار دریا داستان مادری تنها و دو پسرش را روایت میکند که راهی سفری به کرانهی دریا میشوند. این کتاب در سال 2002 برندهی جایزهی کتاباولیهای آلن فورنیه شده است و از جمله کتابهای پرفروش در فرانسه و آلمان بوده است.
«مادری دو پسر کوچک خود را به شهربازی میبرد و برایشان چیپس میخرد، پیش از آنکه...» این خبر کوتاه در روزنامه توجه ورونیک اولمی را به خود جلب میکند و سرآغاز نگارش رمانی کوتاه میشود که جزو پرفروشترین کتابهای سال 2001 فرانسه و آلمان بوده و به 15 زبان ترجمه شده است.
کتاب کنار دریا با سفر در آخرین اتوبوس شب شروع میشود. کوین، پسر کوچکتر، خوشحال و کنجکاو است، و پسر بزرگتر، استان، نگران و آشفته. خبری در راه است. مادر هیچ توضیحی به آنها نداده، فقط بهشان گفته که قرار است دریا را ببینند. اما از همان سطرهای ابتدایی میتوان حدس زد که اتفاق خوشایندی در انتظار این زن و دو فرزندش نیست.
اولمی که به گفتهی خود، هدفش «تلاش برای رسیدن به انسانیت در کشاکش امور غیرانسانی است»، با نگارش این رمان از زاویهی دید مادری سخن میگوید که در شرف تصمیمی هولناک است. این مادر فرزندانش را بیش از هر چیز در این دنیا دوست دارد، اما تاب تحمل رنج کشیدن آنها را در این جهان بیرحم ندارد. مادر کتاب کنار دریا بناست آن سویهی مهر مادری را به تصویر بکشد و مخاطب را با افکاری دردناک مواجه کند.
5
شما هم میتوانید در مورد این کالا نظر بدهید.
برای ثبت نظر، لازم است ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.