الفاهم از خانواده ای تونسی و متولد دورتموند آلمان است، که هادی یَحمُد خاطرات او را نگارش و تدوین کرده است. الفاهم در این کتاب ماجرای هجرتش به سرزمین شام برای پیوستن به داعش و سپس داستان جدا شدن از داعش را روایت می کند. برشی از کتاب : در آن سوی خاکریز شروع به جلو رفتن کردم. شروع کردم به شلیک به سمت پنجره ها و درب های ساختمانی که روبرویم قرار داشت. تقریبا می دویم و بدون وقفه تیر می انداختم. در همان لحظات مدام مشغول گفتن ذکر خدا بودم. بالاخره رسیدم به ساختمان. صدای گلوله ها را می شنیدم و خط سیر گلوله هم نشان می داد محل شلیکشان کجاست. صدای الله اکبر و انفجار و صدا کردن ها همه جا را پر کرده بود. جلوی درب ساختمان ایستادم. حس کردم شبح یک نفر را داخل ساختمان می بینم. صدای تند راه رفتنم باعث شد شک کند. با لهجه ی سوری پرسید: «تو کی هستی؟» من هم با همان لهجه پرسیدم: «تو کی هستی؟» با لحنی عصبانی گفت: «می گویم کی هستی؟»....
هنوز هیچ نظری برای این محصول ثبت نشده است.