مادام مینگ و ده بچه ی نداشته اش

«مادام مینگ و ده بچه ی نداشته اش»، رمانی از اریک-امانوئل شمیت، نویسنده‌ی برجسته‌ی فرانسوی-بلژیکی، داستانی است که خواننده را به سفری پر از رمز و راز و تأمل در فرهنگ و فلسفه‌ی شرقی می‌برد. این رمان ماجرای تاجری فرانسوی را روایت می‌کند که در جریان سفرهای تجاری‌اش با زنی به نام مادام مینگ آشنا می‌شود. مادام مینگ ادعا می‌کند که ده فرزند دارد، ادعایی که با توجه به قوانین سخت‌گیرانه‌ی چین درباره‌ی تعداد فرزندان، تاجر را شگفت‌زده و کنجکاو می‌کند. این کنجکاوی او را به جست‌وجویی برای کشف راز مادام مینگ سوق می‌دهد، جست‌وجویی که نه‌تنها حقیقت این زن مرموز را آشکار می‌کند، بلکه زندگی خود تاجر را نیز دگرگون می‌سازد.

مادام مینگ با شوق بسیار از فرزندانش سخن می‌گوید، فرزندانی که در گوشه‌وکنار چین پراکنده‌اند. راز این ده فرزند در سراسر داستان، ذهن خواننده را به خود مشغول می‌کند و با حکمت‌های کنفوسیوسی که پیوندی میان چین سنتی و مدرن برقرار می‌کنند، درهم‌تنیده می‌شود. شمیت در این اثر، با نثری روان و عمیق، به کاوش در مفاهیمی چون حقیقت، خانواده، و تأثیر فرهنگ بر زندگی می‌پردازد و داستانی خلق می‌کند که هم تأمل‌برانگیز است و هم سرشار از جذابیت.

«مادام مینگ با لبخندی مرموز، از فرزندانش گفت، گویی هر یک تکه‌ای از جهانی بودند که او با دقت در قلبش نگه داشته بود. تاجر، حیران از کلمات او، پرسید: 'چطور ممکن است؟ ده فرزند؟' مادام مینگ چشمانش را بست و آرام پاسخ داد: 'هر زندگی، یک داستان است. و من، راوی داستان‌های بسیارم.' در آن لحظه، تاجر احساس کرد که چیزی فراتر از یک راز، در انتظار کشف شدن است.»