نیکولای گوگول، در سالهای 1836 تا 1848، به سبب کسالتهای پیدرپی، بیشتر اوقات را در رم سپری کرد و در همین ایام، در 1842، شاهکار ماندگار خویش، «نفوس مرده» (یا «مردگان زرخرید»)، را نگاشت؛ اثری که به حق مشهورترین میراث ادبی اوست. در این رمان، گوگول با طنزی گزنده و نیشدار، وضعیت اجتماعی، آداب و رسوم روزمره، و ساختار سیاسی-اداری امپراتوری روسیه را زیر ذرهبین میبرد و به ریشخند میگیرد. او جلد دوم این اثر را در چنگال افسردگی عمیق نگاشت، اما پیش از انتشار، در لحظهای از سرخوردگی، پیشنویسش را به آتش سپرد. بخشهای بازمانده از آن، گواهی است بر ضربهای کاری که این بیماری بر نبوغ و قریحهی او وارد آورده بود.
گوگول این طنز را چونان «شعری حماسی در نثر» میستاید، هرچند شاید شایستهتر باشد آن را اثری داستانی خواند؛ روایتی که گوشههایی از روسیهی قرن نوزدهم را، با همهی رنگ و بوی مردان و زنانش، رسوم و صفات و رفتارهایشان، به زندهترین و گویاترین شیوه بازآفریند. الهامبخش آن، ایدهای از الکساندر پوشکین بود، ریشهدار در نظام رعایتی شبهبردهداری که از دوران تزار غاصب بوریس گودونوف بر جای مانده: روستاییان به زمین وابسته و چونان مایملک زمینداران شمرده میشدند و مالکان میتوانستند ایشان را به عنوان وثیقه نزد بانک دولتی بگذارند. سرشماری هر ده سال یکبار، مردگان را تا شمارش بعدی «زنده» نگه میداشت و مالیات سرانهشان بر دوش مالک میماند. پاول ایوانوویچ چیچیکوف، قهرمان داستان، به طمع بهرهبرداری از همین خلأ، نقشهای زیرکانه میکشد تا «نفوس مرده» را از مالکان بخرد و سفری پرماجرا را برای اجرای آن آغاز کند.
انتشار «نفوس مرده» در زمانهی خود، چونان طوفانی برپا کرد و خشم طبقهی مالکان را برانگیخت؛ آنان آن را توهینی آشکار به خویشتن میپنداشتند. گوگول در پاسخ، ایشان را از پیشداوری برحذر میداشت و وعدهی پایانی رستگارانه در جلد بعدی میداد. پس از سوزاندهشدن پیشنویس جلد دوم و درگذشت گوگول، دکتر زاخاچنکو، از اهالی کییف، به ادامهی کار همت گماشت، اما تلاشش ناکام ماند و اثری آبکی از آب درآمد.
«در شهر کوچک و خفتهی N، که بادهای پاییزی برگهای زرد را چونان خاطرات فراموششده به رقص درمیآورد، پاول ایوانوویچ چیچیکوف با چمدانهای مرتب و نگاهی زیرکانه قدم نهاد. "اینجا، جایی است که نفوس مرده چونان گنجی پنهان، منتظرند تا زنده شوند در دستان من،" زمزمه کرد او، در حالی که لبخندی موذی بر لبش نقش میبست و سایهی طمع، بر دیوارهای سنگی شهر میخزید.»
نویسنده | نیکلای گوگول |
---|---|
مترجم | فریدون مجلسی |
ناشر | نیلوفر |
سال انتشار | 1842 |
تعداد صفحه | 352 |
قطع | رقعی |
شابک | 9789644483844 |
نوع جلد | نرم |
هنوز هیچ نظری برای این محصول ثبت نشده است.