کتاب معجزه عشق نوشتهٔ پائولو کوئیلو و ترجمهٔ پروانه طاهری است. انتشارات عطر کاج این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این داستان پیرامون چنین باوری نوشته شده است: «زندگی بدون عشق معنا ندارد».
پائولو کوئیلو در داستان معجزه عشق از عشق میگوید. همه میدانند چگونه عشق بورزند؛ چراکه همهٔ ما با این موهبت به دنیا آمدهایم. برخی استعدادی ذاتی برای عشقورزیدن دارند اما بیشتر ما باید آن را دوباره بیاموزیم. ما باید چگونه عشقورزیدن را به یاد آوریم. شادمانیها و حزنهایش را رها کنیم، بالا و پایینهایش را فراموش کنیم و بدانیم که ریسمان عشق همواره در همین نزدیکی است. این نویسندهٔ برزیلی کتاب خود را از یک بعدازظهر سرد بهاری اواخر قرن نوزدهم آغاز میکند. زمانی که عدهای زن و مرد از نقاط مختلف انگلیس برای گوشدادن به سخنرانی معروفترین کشیش شهر، دور هم جمع شده و مشتاق شنیدن حرفهای او بودند؛ کشیشی که به دلیلی بسیار خسته و فرسوده شده بود.
گزیده ای از کتاب :
«پُل عشق را با ارزشهای دیگری که مطرح بود مقایسه کرد. مثلا مقایسه آن با فصاحت و شیوایی سخنوری؛ شیوایی کلام موهبتی اصیل است که باعث تسخیر قلبها و ذهنها میشود. کسی که این توانایی را دارد، میتواند دیگران را به انجام وظایف مهم معنویشان تشویق و حتی آنها را ترغیب کند تا کارهایی فراتر از وظایفشان انجام دهند.
پل به واعظان اعظم میگوید: «اگر من با زبان آدمیان و فرشتگان حرف بزنم اما در قلبم عشقی به شما نداشته باشم، انگار فقط سر و صدای ناقوسی را درآورده یا سنجی را به هم کوبیدهام.»
همه ما میدانیم منظور از این حرف چیست. ما اغلب نظریههای باشکوهی را میشنویم که به نظر میرسد قابلیت تغییر دنیا را دارند، کلماتی که ظاهرآ منطقی و زیرکانهاند، اما درواقع آنها فقط کلماتی خالی از احساس و عشق هستند که هیچ یک نمیتوانند ما را تحت تأثیر قرار دهند.
همچنین عشق را با فلسفه، راز و رمزها، ایمان و نیکوکاری مقایسه میکند.
واقعآ چرا عشق برتر از ایمان است؟
زیرا ایمان صرفآ راهی است که ما را به سوی عشقی بزرگتر راهنمایی میکند.
چرا عشق برتر از نیکوکاری است؟
چون نیکوکاری فقط یکی از راههایی است که با عشق جلوهگر میشود. پس عشق کل است و بقیه جزء؛ و همیشه کل، برتر از جزء است. نیکوکاری صرفآ یک راه است، یکی از راههای فراوانی که عشق به ما نشان میدهد تا از طریق آن، به همنوعانمان نزدیکتر شویم.
و همانطور که همه ما میدانیم، نوعی نیکوکاری هست که عشق هیچ نقشی در آن ندارد. انداختن یک سکه برای فقیری در خیابان خیلی آسان است؛ درواقع حتی سادهتر از نیانداختن آن. این کار احساس گناه ما را که تحت تأثیر دیدن این صحنه دلخراش تحریک شده، آرام میسازد. چه تسکینی با پرداخت همین یک سکه پیدا میکنیم! با یک سکه بیارزش هم خودمان را به آرامش رسانده و هم مشکل فقیری بیچاره را حل کردهایم!
5
شما هم میتوانید در مورد این کالا نظر بدهید.
برای ثبت نظر، لازم است ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.