مغز باشخصیت کتابی ده فصلی است که می‌خواهد به یک سؤال جالب پاسخ بدهد: ما مانند یک لوح سفید به دنیا می‌آییم و پدر و مادر و محیط زندگی ذهنیت ما را شکل می‌دهند یا اینکه بسیاری از کدهای شخصیتی در ژن ما وجود دارد. کوین میشل در این کتاب بررسی می‌کند اینکه کسی خجالتی است تنها به دوران کودکی او برمی‌گردد یا ممکن است این چیزها زمان تولد همراه انسان باشند؟ اگر این‌طور است این کدهای ژنتیکی از کجا می‌آیند و چگونه شکل می‌گیرند؟ آیا این موضوع باعث شده است هرکدام از ما نقشه مغز یا همان سیم‌کشی مغزی متفاوتی داشته باشیم؟ چه پارامترهایی ظرفیت‌های ما را شکل می‌دهند و چگونه می‌توان طبیعت بشر را از نظر عملی تحلیل و بررسی کرد؟‌ در هر بخش از کتاب چیزهایی مانند تفاوت‌ها انسان‌ها، شبیه هم نبودن هیچ دو انسانی به طور کامل به هم مسئله‌ی هویت و ... بررسی می‌شود.

گزیده ای از کتاب:

بااین‌حال، برای مطالعات ژنتیکی و تصویربرداری، فقدان یافته‌های مثبت نامتناقض کاملاً آموزنده است. به این معنی که مفروضات درباره جز محوری  عملکردی پنج ویژگی بزرگ شخصیت، در سطح ژنتیکی یا عصبی، ساده‌لوحانه است. آن‌ها با تغییر در چند مسیر عصبی شیمیایی، نواحی مغزی یا مدارها ارتباطی ندارند. این نشان می‌دهد که این قبیل ساختارهای روان‌شناختی ممکن است در سطح بیولوژیکی به‌عنوان چیزهایی یکپارچه اصلی برچسب نخورند، اما اثر ترکیبی تغییرات در بسیاری از سیستم‌های سلولی و عصبی مختلف را منعکس می‌کنند.

مشکل اصلی تعریف ویژگی‌های شخصیتی بر اساس تحلیل عوامل، این است که آنها فقط توصیف‌کننده الگوهای رفتاری هستند. بیان این که افراد اهل معاشرت هستند «چون برونگرا هستند» فقط برچسب‌زدن روی آن ویژگی است و هیچ اطلاعات روشنگرانه‌ای از سازوکار آن ارائه نمی‌دهد. اما زمینه‌ای برای بررسی سازوکار این ویژگی وجود دارد که می‌توانیم در آن به این سؤالات بپردازیم. وقتی درباره ویژگی‌های  شخصیتی صحبت می‌کنیم، شیوه‌های متفاوتی را توصیف می‌کنیم که افراد در موقعیتی خاص بر اساس آن رفتار می‌کنند. این به معنی انتخاب‌های مختلف از مجموعه‌ای از احتمالات، یعنی تصمیم‌گیری است.