این داستان شما را با یک تخم مرغ خوب آشنا می‌کند که سعی دارد همیشه به همه کمک کند، خوش اخلاق باشد، آرامش برقرار کند و در یک کلمه «خوب» باشد. اما تلاش این تخم مرغ برای خوب بودن آن هم وقتی درمیان عده‌ای زندگی می‌کند که اصلا خوب نیستند و هیچ چیزی را رعایت نمی‌کنند، باعث می‌شود تا به خودش آسیب بزند و از ناحیه سرش ترک بخورد. او برای اینکه حالش بهتر شود خانه و دوستانش را رها می‌کند تا مدتی به تنهایی زندگی کند و برای خودش وقت بگذراند. به نظر شما این تخم مرغ باز هم می‌تواند به خوب بودنش ادامه دهد و از زندگی تنهایی دست بکشد؟