کتاب من رو یادت هست، رمانی نوشته ی سوفی کینسلا است که نخستین بار در سال 2008 چاپ شد.
لکسی پس از یک سانحه ی رانندگی، در بیمارستان به هوش می آید و فکر می کند همان دختری بیست و پنج ساله ی سابق با زندگی عاشقانه ی فاجعه آمیزش است. اما او در عین ناباوری در می یابد که سه سال گذشته و اکنون رئیس بخش مربوط به خودش شده، و از همه ی این ها گذشته، با میلیونری خوشتیپ ازدواج کرده است! او نمی تواند این اتفاقات را باور کند، مخصوصا وقتی خانه ی جدید، باشکوه و خیره کننده ی خود را می بیند. اما لکسی خیلی زود متوجه می شود که زندگی بی نقصش، تماما آن چیزی نیست که به نظر می رسد. تمام دوستان قدیمی اش اکنون از او متنفرند و رقیبی سرسخت برای گرفتن شغل او در حال تلاش است. سپس سر و کله ی مردی ژولیده اما جذاب پیدا می شود و ماجرا را پیچیده تر از قبل می کند.
گزیده ای از کتاب :
چند وقته بیدار شدهام؟ پنج دقیقه؟ شاید هم نیم ساعت؟ نمیدونم چقدر.
اصلاً امروز چند شنبه است؟
چند لحظه فقط آروم دراز میکشم. سرم جوری درد میکنه انگار با یه پتک دارن توی سرم میکوبن. گلوم خشک شده و تموم بدنم درد میکنه. حس میکنم پوستم تبدیل به کاغذ سنباده شده.
دیشب کجا بودم؟ سر مغزم چه بلایی اومده؟ مثل اینه که همهجا رو مه گرفته.
دیگه هیچوقت نمینوشم. حتماً مسمومیت الکلیای چیزیه. دارم تموم سعیام رو میکنم تا دیشب رو به خاطر بیارم اما فقط چیزهای احمقانه به ذهنم میآد. خاطرات قدیمی و تصویرهایی از گذشته که بدون ترتیب خاصی مثل یه جور آیپاد شافل دارن توی مغزم میچرخن.
گلهای آفتابگردون که آروم زیر آسمون آبی تکون میخورن.
ایمی وقتی نوزاد بود، مثل یه سوسیس صورتی کوچولو که لای یه پتو پیچیده باشنش.
یه بشقاب پر از سیبزمینی سرخکرده روی میز چوبی یه بار. تابش داغ خورشید روی گردنم، پدرم که روبهروم نشسته و یه کلاه پاناما سرش کرده دود سیگار برگش رو بیرون میده و میگه: «غذات رو بخور، عزیزکم.»
5
شما هم میتوانید در مورد این کالا نظر بدهید.
برای ثبت نظر، لازم است ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.