داستان با این سؤال معلمِ ایزابل شروع میشود: «وقتی بزرگ شدید میخواهید چهکاره شوید؟» همهی بچههای کلاس برای این پرسش، یک جواب دارند؛ البته به جز ایزابل. او نمیداند میخواهد چهکاره شود. ایزابل در راه خانه دلیل ناراحتیاش را به بابا میگوید. در این مسیر، ایزابل با ماجراهای جالبی روبهرو میشود و با دقت بیشتری به اطرافش نگاه میکند.به نظرت ایزابل میخواهد چهکاره شود؟ آتشنشان؟ دامپزشک؟ یا باغبان؟ حالا که حسابی کنجکاو هستی بذانی بالاخره ایزابل چهکاره میشود، پس همین الان این کتاب را بخوان. راستی خودت میخواهی در آینده چهکاره شوی؟
معلم ایزابل از بچهها پرسید که وقتی بزرگ شدید، میخواهید چهکاره شوید؟ ایزابل هیچ جوابی نداشت.
ایزابل میداند که خیلی دوست دارد به دوستان، همسایگان و اعضای خانواده کمک کند؛ اما مگر کمککردن به دیگران هم شغل است؟ یا شغلی وجود دارد که بشود به بقیه کمک کرد؟! ایزابل با پدرش میرود و خیلی از شغلها را نزدیک میبیند تا بفهمد پلیس، آتشنشان، سرباز و... چهطوری زندگیشان را وقف کمک به دیگران کردهاند. خُب، تا حالا به این فکر کردید وقتی بزرگ شدید میخواهید چهکاره شوید؟
5
شما هم میتوانید در مورد این کالا نظر بدهید.
برای ثبت نظر، لازم است ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.