نجوا (شمیز،رقعی،ایران بان)

نجوا (شمیز،رقعی،ایران بان)

5 / 0 0 نظر
اشتراک گذاری
این کالا را با دوستان خود به اشتراک بگذارید!
کپی کردن لینک
  • 18 ساله بودم...

    لیوان این را حرف بہ حرف گفته بود. لبخند از لب های داوید محو شده بود. هنوز نه نوا و نه داوید سوالی نپرسیده بودند امالیوان پاسخ داد. چنان با سرعت و مصمم به طرف حروف رفت که انگار کسی می ترسید نتواند حرفش را تمام کند. حروف تبدیل به کلمه می شد و کلمه ها تبدیل به جمله هایی که نوا سراسیمه آن ها را دنبال می کرد.

    21 آگوست 1975 من در زیرشیروانی این خانه به قتل رسیدم.

    حقیقت هرگز فاش نشد.

    اما حالا...

    سکوتی غیرواقعی بر خانه ی ییلاقی که نوآباید تعطیلاتش را در آن جا بگذراند سایه افکنده است. خانه ی قدیمی، رازی را در خود پنهان ساخته که هیچکس در روستا مایل به گفتگو در این باره نیست. وحشت و کنجکاوی نوا را به دنبال کردن رد پای جنایتی مرموز وامی دارد و همراه با داوید پرونده ی مسکوت یک قتل را باز می گشاید. 

  • هنوز هیچ نظری برای این محصول ثبت نشده است.