داستان هرس داستان مصائب یک زوج جوان به نام های رسول و نوال در طول جنگ ایران و عراق است.آتش جنگ خیلی زود در قالب مصیبتی جبران ناپذیر دامن این زوج را میگیرد و آنها حتی فرصت عزاداری را برای مصیبت وارد شده ندارند.بوی جنوب و جنگ و دود و غم های فرو خورده نوال و رسول در جای جای داستان حس میشود.اما هرس از آن دسته داستان هایی نیست که نویسنده تنها به رخدادی دردناک بسنده کند و در انتها حالتی مغموم برای شخصیت ها باقی بگذارد.ماجرا از این ها فراتر میرود.نوال در اندوه صاحب دو فرزند میشود، دو دختر.جنگ تمام شده اما در اهواز دیگر مردی را چشمان نوال نمیبیند.هرس صدای آرزوهای نوال است که میخواهد از آبستنگاهش پسری زاده شود .پسری که مسیحایی در لوای شرحان از دست رفته باشد پسری که بوی فراموشی گذشته را در مشام نوال بپیچاند..اما تلخی داستان هرس پایانی ندارد و دختری دیگر زاییده میشود.صدای مادرانه نوال شعله های درونش رو می افروزد و دختر بچه اش را با پسرکی نه از بو و خون خود عوض میکند.وقتی شوربختی تمامی ندارد نوال بیچاره درون گریه های آرام پسر غریبه صدای ضجه های دختر بچه خود را میشنود.غم نوال گویی سر سامان ندارد.نوال همه چیز را رها میکند و به دیاری میرود که اساطیر جنوب آنجا را با نخل ها پیوند زده است.با رگهای داغ پوست اهواز و خرمشهر.و اکنون رسول در جستجوی نوال به آن دیار میرود...
5
شما هم میتوانید در مورد این کالا نظر بدهید.
برای ثبت نظر، لازم است ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.