در کتاب پرفروش نیویورک تایمز و یواِساِیتودی، دختری ساده و فقیر شیفتۀ مردی بیوه و متمول میشود و پایش به ماجراهای پررازورمزی باز میشود. ریچل هاوکینز در کتاب همسری در طبقه بالا داستان رازآلود و جذابی را روایت میکند از مثلث عاشقانهای که نمونهاش را کمتر در داستان دیگری دیدهایم. این کتاب در سال 2021 نامزد بهترین کتاب معمایی در گودریدز شد.
جین دختر جوانی است که وضعیت مالی زندگیاش چندان تعریفی ندارد؛ شغلش سگگردانی است و بهتازگی به محلهای آمده که مملو از عمارتهای مجلل و ساختمانهای گرانقیمت است. کسی چندان توجهی به جین ندارد، برای هیچکس مهم نیست که جین نام واقعی اوست یا خیر. اما رمان همسری در طبقۀ بالا به همین سادگی پیش نمیرود، این داستان غافلگیریهای بسیاری برای ما در پی دارد.
جین با ادی ملاقات میکند، مردی که بهتازگی همسرش را در حادثۀ قایقسواری از دست داده و یکی از ثروتمندترین و درعینحال مرموزترین ساکنان این محله است. جین بهسادگی به او دل میبندد، نهفقط به این خاطر که ادی پول فراوانی دارد، بلکه به این دلیل که توجهی را به جین عرضه میکند که او همیشه آرزویش را داشته است.
گزیده ای از کتاب :
میگوید: «میدونی که همسرش مُرده...» تقریباً به نجوا این را میگوید. هنگام به زبان آوردن مُرده صدایش تقریباً شنیده نمیشود، انگار گفتن آن کلمه با صدای بلند مرگ را میکشاند دمِ درِ خانهاش یا چیزی در همین مایهها. «یا دستکم، ما اینطور حدس میزنیم. شش ماهه که گم شده و این نشونۀ خوبی نیست.»
«شنیدم.» طوری بیاعتنا این را میگویم که انگار دیشب، در خانه، اسم بِلانش اینگراهام را در گوگل جستوجو نکردهام، انگار در تاریکی اتاقم ننشسته و آن کلمات را نخواندهام، بِئا راچستر هم گم شده و گمان میرود مُرده باشد، او مؤسس امپراتوری خردهریزهای ساوثرن منرز بود.
و انگار دربارۀ شوهر بئا راچستر تحقیق نکرده بودم.
ادوارد.
ادی.
شعفی که بعد از خواندن آن مقاله سینهام را پر کرد زشت و خبیثانه بود، از آن حسهایی که میدانستم نباید داشته باشم، اما واقعاً نمیتوانستم زورکی حس برعکسی داشته باشم. ادی آزاد است، همسرش مُرده و حالا، بهانهای دارم که هر هفته ببینمش، بهانهای که در آن خانۀ معرکه در این محل معرکه باشم.
5
شما هم میتوانید در مورد این کالا نظر بدهید.
برای ثبت نظر، لازم است ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.