مجتمع فرهنگی هنری بنفشه

کتاب وریتی (شمیز،رقعی،سنگ)

  • دسته بندی:کتاب
  • کد:124591
  • ویژگی ها:
    • نویسنده: کالین هوور
    • مترجم: زهرا رحیمی
    • ناشر: نشر سنگ

وریتی رمانی جذاب از ترکیب عناصر عاشقانه و رازآلود است. لوون اشلی زنی جوان و نویسنده‌ای متوسط است که از حضور در اماکن عمومی فرار می‌کند. او ترجیح می‌دهد به‌جای قرار ملاقات ایمیل بدهد. از همسرش جدا شده؛ اما همسرش هنوز مدیر برنامه‌هایش است. همسرش یک قرار ملاقات برای او تعیین می‌کند. او باید با افرادی که به نظر آدم‌های مهمی می‌آیند قرار بگذارد. لوون پیش از رسیدن به قرار ملاقات در خیابان شاهد یک تصادف هولناک است. تصادفی که منجر به خونی شدن سر تا پایش می‌شود. مردی به اسم جرمی در خیابان او را می‌بیند و به او کمک می‌کند لباسش را عوض کند. لوون کم‌کم متوجه می‌شود قرار است چندین بار دیگر این مرد را ببیند و زندگی‌شان به هم گره می‌خورد.

گزیده ای از کتاب :

وقتی دیشب کوری پیام داد تا جلسهٔ امروز را اطلاع بدهد، اولین بار بود که بعد از ماه‌ها از او خبری می‌شنیدم. پشت میز کامپیوترم نشسته و خیره شده بودم به مورچه‌ای که از انگشت بزرگ پایم رد می‌شد. مورچه تنها بود. به دنبال غذا یا دوستانش، سراسیمه به چپ و راست و بالا و پایین می‌رفت. تنهایی گیجش کرده بود. شاید هم آزادی جدیدش هیجان‌زده‌اش کرده بود. دست خودم نبود، فکر کردم برای چه تنهاست؟ مورچه‌ها که همیشه گروهی حرکت می‌کنند.

همین که شرایط فعلی یک مورچه کنجکاوم کرده بودم، نشان می‌داد باید هر چه سریع‌تر از آپارتمانم خارج شوم. نگران بودم بعد از این همه مدت نگهداری از مادر و ماندن در خانه، من هم پایم را از خانه بیرون بگذارم و دست‌کم به اندازهٔ همین مورچه گیج شوم. به راست بپیچم، به چپ، داخل بروم، بیرون بیایم. دوست‌های من کجان؟ غذای من کو؟

مورچه از پنچهٔ پایم رفت پایین روی پارکت خانه. زیر دیوار که ناپدید شد، پیام کوری هم از راه رسید.

بعد از اتمام حجتی که چند ماه پیش با او کردم، امیدوار بودم بفهمد حالا که با هم به هم زده‌ایم، بهترین راه ارتباطی بین یک مدیر برنامهٔ ادبی و یک نویسنده، ایمیل است.

پیامش این بود: فردا صبح ساعت نه بیا ساختمون انتشارات پنتم دیدنم. طبقهٔ ۱۴. فکر کنم یه مشتری داریم.

در پیامش حتی حال مادرم را هم نپرسیده بود. تعجب نکردم. همین بی‌تفاوتی‌اش نسبت به همه چیز، جز خودش و کارش بود که باعث شد از هم جدا شویم. بی‌علاقگی‌اش آزارم می‌داد. حق من این نبود. چیزی به من بدهکار نیست، اما دست‌کم می‌توانست طوری رفتار کند انگار برایش مهم است.

    • نویسنده کالین هوور
    • مترجم زهرا رحیمی
    • ناشر نشر سنگ
    • نوبت چاپ اول
    • تعداد صفحه 265
0 از

5

  • ارزش خرید :
  • طراحی و زیبایی :
  • کیفیت چاپ :
  • محتوا :

شما هم می‌توانید در مورد این کالا نظر بدهید.

برای ثبت نظر، لازم است ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.