داستان از زبان زن مریضی روایت میشود او در طی سه شبانه روز خاطرات دوران جوانی اش، مبارزات سیاسی و بهای سنگینی که کل خانواده اش، برای اهداف و ارمانهای او و همسرش پرداخته اند را مرور میکند و …
گزیده ای از کتاب :
ریتم آرام و یک نواخت تقه های آقای خوشمرام، مثل ضربه های مرس به دیواره ی مغزم می کوبد. هزار سال از زمانی گذشته بود که سرحال و قبراق و شق و رق راه می رفت. پیری، مثل پازلی هزار قطعه، تکه تکه وجودش را پرکرده بود. سال ها گذشته بود از روزی که تا مسافتی، روی زمینی از یخ کشیده شده و از آن به بعد عصا، روی دست های پیرش نشسته بود. آبجی اشرف، علی را قنداق کرده بود:" این جوری هم پر و پای بچه قرص و محکم می مونه هم استخوناش."
5
شما هم میتوانید در مورد این کالا نظر بدهید.
برای ثبت نظر، لازم است ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.