«یک انسان، یک حیوان» اثر ژروم فراری، استاد فلسفه و نویسنده فرانسوی، رمانی پیچیده و درباره عجز و سرگشتگی بشر در تمدن معاصر است که جایزه معتبر ادبی لاندرنو را نصیب او کرده است. فراری غیر از این اثر، کتابهای زیاد دیگری دارد که جوایز معتبر ادبی هم گرفتهاند، از جملهٔ آنها جایزهٔ گنکور است که در سال ۲۰۱۲ به آخرین کتاب او به نام «مرثیهای برای سقوط روم» داده شد. کتاب «آنجا که ایمانم را رها کردم» نیز چندین جایزهٔ معتبر فرانسه را دریافت کرده و به عنوان پُرفروشترین کتاب در فرانسه و انگلستان شناخته شده است. آثار ژروم فراری بیشتر از اینکه رمان باشند، براساس واقعیات و کنکاش در روح و روان انسانها نوشته شده و سبکشان با رمانهای معمولی کاملاً متفاوت است. در «یک انسان، یک حیوان» با مرد جوانی روبهروییم که پس از حادثه ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ روستای محل زندگیاش را ترک میکند و به شبکهای از مزدوران مسلحی میپیوندد که در خاورمیانه و تحت لوای پرچمهای مختلف میجنگند. وقتی جوان در یک ایست بازرسی از مرگ جان سالم به درمیبرد، تصمیم میگیرد به زادگاهش برگردد، زادگاهی که هیچ چیز در آن عوض نشده است؛ اما جوان دیگر آدم همیشگی نیست، او دچار بیگانگی و تبعید درونی شده است. او در وطن خود احساس غریبگی میکند. ژروم فِراری در این رمان از یک زندگی متلاشی شده حرف میزند. زندگیای که برای شخصیت اصلی در نطفه خفه شده است. مرد جوان این داستان، فردی رو به زوال است او از این که روستای کوچکش قبر او شود میترسد. او وحشت دارد از این که مثل نیاکانش به درد پیری و فرتوتی دچار شود. فراری در این اثر طعم تلخی از تمدن را به ما میچشاند. تمدنی که میان انزوا و انفعال گیر افتاده است. او با این اثر نشان میدهد هنگامی که ایدئولوژیها از ارزشهای انسانی تهی میشوند تا چه اندازه میتوانند خشن و درنده باشند و آیا اصولاً ایدئولوژیها میتوانند این ارزشها را حفظ کنند یا خیر؟ «یک انسان، یک حیوان» ابعاد متفاوتی دارد؛ احساس بیگانگی در وطن، وحشت از جنگ، پوچی و بیمعنایی جهان. این داستان مرثیهای برای تمدن معاصر است که بین سراب تیرهٔ جنگ، خشونت و وحشت از فروپاشی اقتصادی، مبهوت و گرفتار مانده است.
5
شما هم میتوانید در مورد این کالا نظر بدهید.
برای ثبت نظر، لازم است ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.