کتاب جین در فانوس تپه نوشتهٔ ال. ام. مونتگمری و ترجمهٔ محمدحسام برجیسیان و ویراستهٔ محدثه ابراهیم زاده است و انتشارات قدیانی آن را منتشر کرده است. این کتاب رمانی دیگر از نویسندهٔ آنی شرلی است.
جین استوارت از وقتی به یاد دارد همراه مادر و مادر بزرگش در عمارت دلگیری در تورنتو زندگی میکرده است. از آنجا که هرگز پدرش را ندیده فکر میکند او مرده تا اینکه یک روز ناگهان نامهای از راه میرسد و کاشف به عمل میآید که پدرش زنده و سرحال است. پدر در جزیرهٔ پرنس ادورد زندگی میکند و وقتی جین یک تابستان را کنار او در کلبهای روی فانوس تپه میگذراند دنیایش تغییر میکند. برای اولین بار طعم تمام کارهای جالب و شگفتانگیزی را که در عمارت تورنتو به رویشان بسته بود میچشد. چقدر خوب میشد اگر در تورنتو هم همین طور زندگی میکردند همراه پدر و مادر، دور از دخالتهای مادر بزرگ و در خانهای که هرگز طعمش را نچشیده... .
گزیده ای از کتاب :
«یک سال از آشناییاش با جودی میگذشت. جودی هم مثل او یازده سال داشت و بلندقد بود، اما مثل جین خوشبنیه نبود. جودی آنچنان لاغر و ترکهای بود که انگار در عمرش حتی یک وعدهٔ درستوحسابی هم غذا نخورده است که البته بهاحتمالقوی همینطور هم بود. در خانهٔ شبانهروزی پلاک ۵۸ خیابان نشاط زندگی میکرد. پلاک ۵۸ در روزهای اوجش از خانههای تورنتو بود، اما الان به یک خانهٔ شبانهروزی دلگیر سهطبقه بدل شده بود.
در یکی از روزهای بهار سال قبل جین در حیاط پشتی پلاک ۶۰ خیابان نشاط روی یکی از نیمکتهای نتراشیدهٔ آلاچیق متروکهٔ قدیمی نشسته بود. شانس آورده بود که مادر و مادربزرگ خانه نبودند و خاله گرترود هم سرمای سختی خورده و زمینگیر شده بود، وگرنه نمیتوانست به حیاط پشتی بیاید. پنهانی بیرون آمده بود تا قرص ماه را تماشا کند. بنا به دلیلی جین از تماشای ماه و شکوفههای سفید درخت گیلاس حیاط پلاک ۵۸ لذت میبرد. منظرهٔ مروارید غولآسای ماه بر فراز درخت گیلاس بهقدری زیبا بود که بغض گلویش را گرفت. کم مانده بود گریهاش بگیرد. و بعد... ناگهان صدای گریهٔ کسی از حیاط پلاک ۵۸ بلند شد. هقهق دلخراشش بهوضوح در آن شب آرام بهاری به گوش میخورد.
5
شما هم میتوانید در مورد این کالا نظر بدهید.
برای ثبت نظر، لازم است ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.