مجتمع فرهنگی هنری بنفشه

کتاب قصر آبی / رمان کلاسیک (76)

  • دسته بندی:نوجوان
  • کد:3437
  • ویژگی ها:
    • نویسنده: ال.ام.مونتگمری
    • مترجم: محمد حسام برجیسیان
    • ناشر: انتشارات قدیانی
  • گارانتی اصالت و سلامت فیزیکی کالا
  • ارسال به کل کشور
  • + -
    220,000 209,000
  • افزودن به سبد

کتاب قصر آبی رمانی نوشته ال.ام مونت‌گومری، نویسندهٔ داستان‌های آن شرلی، امیلی در نیومون و قصه‌های جزیره است. این کتاب را انتشارات قدیانی منتشر کرده است. این کتاب را محمدحسام برجیسیان ترجمه کرده بود. 

ولنسی دختری است که در اوایل دههٔ ۱۹۲۰ در شهری واقع در اونتاریوی کانادا زندگی می‌کند. شهر دیروود خیالی و ساخته‌ٔ نویسنده است.

ولنسی ۲۹ساله است. او با مادر و دختر عمه‌اش زندگی می‌کند و هرگز پا فراتر از دستورات آن‌ها نگذاشته و هرگز پاسخی به بی‌احترامی‌ها نداده است. اقوام او همیشه در حال عیب‌جویی و خرده‌گیری از دیگران هستند و خود را پرهیزگار و باتقوا می‌دانند. ولنسی در پی دردهای قلبی به پزشک مراجعه می‌کند و متوجه می‌شود که بیماری قلبی دارد و حداکثر تا یک سال دیگر زنده می‌ماند. اینجا است که مونت‌گومری در قصر آبی مهارت خود در غافلگیر کردن شما را به تصویر می‌کشد. 

 

گزیده ای از کتاب :

«وقتی دخترعمه استیکلز در اتاقش را زد، ولنسی می‌دانست که ساعت هفت و نیم است و باید از تختش بیرون بیاید. از وقتی‌که به یاد داشت، دخترعمه استیکلز ساعت هفت و نیم در اتاقش را می‌زد. دخترعمه استیکلز و خانم فردریک استیرلینگ از ساعت هفت بیدار می‌شدند، اما ولنسی به لطف سنتی خانوادگی که باور داشت او ظریف و حساس است، اجازه پیدا کرده بود نیم ساعت بیشتر در تختش بماند. اگرچه ولنسی از بلندشدن در آن روز بیش از هر وقت دیگری نفرت داشت، از جایش بیرون آمد. چه دلیلی برای بلندشدن وجود داشت؟ این‌هم یک روز دلتنگ‌کنندهٔ دیگر مثل تمام روزهای پیش از آن و پر از کارهای بی‌معنی کوچک حوصله‌سربر و بی‌اهمیت بود که نفعی به هیچ‌کس نمی‌رساند. اما اگر الآن بلند نمی‌شد، نمی‌توانست برای صبحانه در ساعت هشت آماده شود. زمان‌های مشخص و تغییرناپذیر وعده‌های غذایی، قانون خانهٔ خانم استیرلینگ بودند. صبحانه در ساعت هشت، ناهار در ساعت یک و شام در ساعت شش، هر روز هفته. هیچ بهانه‌ای برای تأخیر پذیرفته نمی‌شد. پس ولنسی لرزان از جایش بلند شد.

سرمای سوزان صبحگاهی یک روز مرطوب از ماه مه به درون اتاق نفوذ می‌کرد. تمام آن روز هوای خانه سرد می‌شد. این یکی از قوانین خانم فردریک بود که بعد از بیست و چهارم ماه مه نباید هیچ آتشی روشن بشود. غذاها روی اجاق روغنی کوچکی در ایوان پشتی پخته می‌شد و با وجود اینکه ماه مه می‌توانست بسیار سرد باشد و اکتبر می‌توانست آدم را منجمد کند، هیچ آتشی تا بیست و یکم اکتبر نباید روشن می‌شد. در بیست و یکم اکتبر خانم فردریک آشپزی در آشپزخانه را شروع می‌کرد و عصرها آتش اجاق اتاق نشیمن را روشن می‌کرد. شایعه‌ای در خانواده وجود داشت که سرماخوردگی فردریک استیرلینگ مرحوم که منجر به مرگش در سال اول زندگی ولنسی شده بود، به‌خاطر این بود که خانم فردریک حاضر نشده بود در بیستم اکتبر آتش را روشن کند. او آتش را روز بعدش روشن کرده بود، اما آن روز دیگر برای فردریک استیرلینگ خیلی دیر شده بود.

    • نویسنده ال.ام.مونتگمری
    • مترجم محمد حسام برجیسیان
    • ناشر انتشارات قدیانی
    • نوبت چاپ سوم
    • تعداد صفحه 335
    • قطع رقعی
0 از

5

  • ارزش خرید :
  • طراحی و زیبایی :
  • کیفیت چاپ :
  • محتوا :

شما هم می‌توانید در مورد این کالا نظر بدهید.

برای ثبت نظر، لازم است ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.